در جامعه امروز، عوامل مختلفی در عدم رغبت به ازدواج در جوانان موثر می باشد، عواملی چون، کم شدن تقیدات دینی، بالا رفتن سطح توقعات خانواده ها و همچنین پسر و دختر، ادامه تحصیل خانمها و بعضاً آقایان و منوط نمودن ازدواج به فارغ التحصیلی، جابجا شدن ملاکهای ناصحیح با صحیح، ولنگاری جنسی و سهل الوصول بودن آن در جامعه، فقر اقتصادی و.... همگی از عوامل این تاخیر در ازدواج و در بعضی موارد ترجیح تجرد و نفی انگیزه ازدواج تا آخر عمر می باشد،

اما به نظر می رسد یکی از مهمترین عوامل در این زمینه، بد عمل نمودن همسران و متاهلین در تعامل با یکدیگر و عدم سازگاری آنهاست، اینکه همسران در پی ازدواج خود، غیر از تمتعات جنسی (آنهم با هزار اما و اگر)، هیچ ثمره اخلاقی و عملی را در زندگی خود وارد نکرده و فقط خود را در چهار دیواری زندگی دو نفره محصور نموده اند، زندگی عاری از محبت، عشق، صفا، رفاقت، صداقت و ایثار.

زندگی اینچنینی است که متاسفانه عده ای را به طلاق جسمی در دادگاه و عده ای را هم به طلاق عاطفی می کشاند و بدتر از همه انگیزه جوانان جامعه را هم برای امر ازدواج کم رنگ می نماید.

این آمار و عملکرد، به صورت الگو و مدلی شکست خورده در مقابل جوانان قرار می گیرند.

جوان جامعه با خود می گوید که اگر قرار است ازدواج، صرف تمتع جنسی باشد و اثر دیگری بر آن مترتب نباشد، و حتی علاوه بر مسولیت های متعدد، قیودات مختلفی نیز در پی داشته باشد، پس عطایش را به لقائش بخشیده و از آن صرف نظر مینماید. 

پس وظیفه همسران است که علاوه بر ایجاد فضای نشاط و معنویت در خانواده نیم نگاهی هم به مجردهای جامعه داشته باشند که تصمیم آنها تا حدودی بستگی به رضایت و عدم رضایت شما متاهلین دارد. ن . علیخانی