جواب به یک سوال مهم 

یک سؤال اساسی و مهم در رابطه با مدیریت کشور اسلامی در ذهن اکثر عامه جامعه وجود دارد، و آن این است که ؛ مردم ایران برای رسیدن به دنیایی آباد و آخرتی سعادت مند قیام کردند و نظام دیکتاتوری شاهنشاهی را سرنگون کردند؛ اما چرا هنوز در برخی موارد از آن اهداف اولیه و اسلامی فاصله داریم و عدالت و احکام الهی در جامعه فراگیر نشده است؟

مگر ولی فقیه نظارت و قدرت بر اجرای فرامین الهی ندارد؟ 

مگر نمی تواند از نفوذ خود برای اصلاح امور استفاده کند؟ 

در جواب، به این سؤال، می توان اشاره نمود که با وجود مشکلات و کاستیهای فراوان، بسیاری از قوانین، اسلامی شده و در امور اجرایی نیز به آنها عمل می شود ولی نکته مهمی که اکثراً از آن غافل هستند، این است که با صرف وجود ولی فقیه و تدوین قانونی اسلامی، کار تمام نخواهد شد و این مردم مسولین هستند که بایستی اجرا کننده آن باشند و در ضمن چشم به دهان ولی خودشان بدوزند که در مشکلات و مصائب آنها را به روشنایی و نور راهنمایی نماید،

به طور مثال نقل می کنند در زمان خلافت امیر المومنین، ایشان شخصی به نام ابو مریم را در کوفه دید،

از او دلیل آمدنش به کوفه را پرسید. 

وی در جواب گفت : 

به خاطر عهدی که با تو داشتم آمدم، که گفتی اگر بر سر کار بیایم چه و چه خواهم کرد. 

امام فرمود: من بر عهد خود ایستاده ام، اما مبتلای به خبیث ترین مردمان روی زمین شده ام که هیچ به سخن من گوش نمی دهند. (1)

امام در موارد مختلف در نهج البلاغه می فرمایند که تا مردم همیاری و همکاری نکنند و گوش به فرمان ولایت نداشته باشند کارها به سامان نخواهد رسید،

در یکی از خطبه های نهج البلاغه حضرت یاران خود را این طور سرزنش می کند :

شامیان بر شما پیروز خواهند شد، نه از آن رو که از شما به حق سزاوارترند بلکه در راه باطلی که زمامدارشان می رود بسیار فرمانبردارند، و شما در گرفتن حق من سستی می ورزید، و هر آینه، ملتهای جهان صبح می کنند در حالی که از ستم زمامدارانشان در ترس و وحشتند،

من صبح می کنم در حالی که از ستمگری پیروان خود وحشت دارم.

شما را برای جهاد با دشمن برانگیختم، اما اطاعت نکردید، حق را بگوش شما خواندم ولی نشنیدید، و در آشکار و نهان شما را دعوت کردم، اجابت ننمودید، پند و اندرزتان دادم، قبول نکردید،

آیا حاضران غائب می باشید؟ و یا بردگانی در شکل مالکان؟!

فرمان خدا را بر شما می خوانم از آن فرار می کنید، و با اندرزهای رسا و گویا شما را پند می دهم از آن پراکنده می شوید،

شما را به مبارزه با سرکشان ترغیب می کنم، هنوز سخنانم به آخر نرسیده، چون مردم سبا، متفرق شده، به جلسات خود باز می گردید، و در لباس 

پند و اندرز، یکدیگر را فریب می دهید تا اثر تذکرات مرا از بین ببرید،

صبحگاهان کجیهای شما را راست می کنم، شامگاهان به حالت اول برمی گردید، چونان کمان سختی که نه کسی قدرت راست کردن آن را دارد و نه خودش قابلیت راست شدن را خواهد داشت

ای مردمی که بدنهای شما حاضر و عقلهای شما پنهان و افکار و آراء شما گوناگون است و زمامداران شما دچار مشکلات شمایند، رهبر شما از خدا اطاعت می کند، شما با او مخالفت می کنید، اما رهبر شامیان خدای را معصیت می کند، از او فرمانبردارند.

به خدا سوگند دوست دارم معاویه شما را با نفرات خود مانند مبادله کند، ده نفر از شما را بگیرد و یک نفر از آنها را به من بدهد!(2)

این توان امام معصوم در اداره حکومت است، و این یارانی که در  اجرای اوامر امام سستی می کردند، حال تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل، 

اگر در زمان نائب امام نیز، مسولین و مردم دل در گرو ولایت نداشته باشند و از تبعیت نکنند و بعضا فقط در زبان دم از رهبری بزنند ولی در عمل خر خود را برانند، وضع جامعه، اسلامی نخواهد شد و به قولی همین آش خواهد بود و همین کاسه. 

ن. علیخانی - قم المقدسه 

______________

1- اخبار البلدان، ابن فقیه همدانی، ص4-5

2- نهج البلاغه، خطبه 97