در زمانی زندگی میکنیم که علم و تکنولوژی در عرصه بین الملل به پیشرفتهای زیادی رسیده و زندگی خیلی از انسانها را متاثر از خود نموده است، زندگی سنتی جای خود را به زندگی ماشینی داده و بسیاری از فعالیتهای روزانه را میتوان با فناوری و شبکه های بین المللی به سهولت انجام داد. در نوع رابطه انسانها نیز تفاوتهای زیادی با قرون گذشته ایجاد شده است. 

اما بحث در این جاست که برخی این پیشرفت و تحول در علم و فناوری را دلیلی بر کم رنگ شدن مذهب و انزوای دین می دانند و گمان می کنند با وجود این همه امکانات، سعادت بشر تامین شده و احکام و رهنمودهای دین مربوط به زمان های قدیم بوده است. 

سوالی که باید پرسید این است که، خدای قرن بیست و یکم با خدای قرن اول میلادی چه فرقی نموده است؟! انسانهای قدیم و جدید مگر از نظر روح و جسم با یکدیگر تفاوتی دارند؟! 

اگر ادعا شود که ما انسانهای قرن بیست و یکم از نظر فهم و درک بسیار بالاتر و فهمیم تر از انسانهای دو هزار سال پیش هستیم، و ملاک دین مداری نیز شعور انسان هاست باید گفت، مگر انسانهای دو هزار سال پیش عقلی پیشرفته تر از انسان های چهار هزار سال پیش نداشتند؟ پس چرا حضرت مسیح فرستاده شد؟ 

و همچنین انسان های عصر پیامبر (صلی الله علیه و اله)مگر از انسان های عصر مسیح فهمیده تر نبودند؟ پس اسلام برای چه هدفی ظهور نمود؟ 

از ابتدای خلقت که انسان آفریده شد پیامبر و امام نیز آمده است، 

بله ادیان الهی هر چه جلوتر آمده، نسبت به درک و فهم مردم پیشرفت نموده است، ولی هیچ زمانی نبوده که مردم مستغنی از ارتباط با وحی باشند. 

پس این نظریه که الان قرن بیست و یکم است، پس زمان تقید به احکام الهی گذشته است،  حرفی است غیر منطقی و حیف است که ما به صرف برخی توهمات و قضاوتهای غیر علمی خود را از دریای رحمت الهی و احکام نورانی آن محروم نماییم، چرا که در قرآن کریم می فرماید :

قَدْ جَاءَکُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِیَ فَعَلَیْهَا... (انعام ۱۰۴)

از سوى پروردگارتان براى شما نشانه‌هاى روشن آمد.

هر که از روى بصیرت مى‌نگرد به سود اوست و هر که چشم بصیرت برهم نهد به زیان اوست.